میـم نـون

لعنت به این دل وقتی که گرفته میشه

وای که چقدر حال آدمو بد میکنه

امشب برا اولین بار بود که این اتفاق افتاد؛

نماز جماعت تو مسجد تموم شد، یکی یکی شاگردام میومدن و سلام میکردن با روحیه عالی و لبخند رو لباشون

همیشه با دیدن اونا روحیه میگرفتم ، خیلی هم روحیه میگرفتم

اما امشب یه حال و هوای دیگه بود،

اونقدر حالم گرفته بود و روحیم داقون که بعد نماز و قرآن وقتی که شاگردام گوشه ای از مسجد منتظر من بودن تا طبق روال جلسه بگیرم باهاشون ، من بدون اینکه حتی بهشون چیزی بگم سرمو انداختم پایین و زود از مسجد زدم بیرون و اومدم خونه

بعدش هم هی پیامک و زنگ پشت هم از شاگردام میومد و حال جواب دادن نداشتم،

اصلا شب خوبی برام نبود...