سلام به همه دوستان که همیشه محبت دارن و با بازدید و نظردادنشون شرمندم می کنن.
- ۳ نظر
- ۲۷ فروردين ۹۲ ، ۱۸:۴۶
سلام به همه دوستان که همیشه محبت دارن و با بازدید و نظردادنشون شرمندم می کنن.
در خیابان من تنها زیر باران زیر ابر، سنگفرش ها را تعقیب می کنم
تا شاید در مغازه ای نوری پیدا کردم / شاید امیدی / شاید خوشحالی...
ولی انگار مردم لبخندشان با زهر آمیخته است
مــردم همه می خندند / نه بهم می خندند نه باهم مــی خندند!
مردم سرهاشان پایین،چشمهاشان بسته، بزمین می خندند!
ای کاش هیروشیما اینجا بود! / ایکاش چشمان مردم ما چون بادام بود...
پی نوشت:
این شعر رو یکی از شاگردای خوبم به نام امیرمحتشم گفته. دوم دبیرستانه و استعداد فوق العاده ای داره.
نمی دونم چرا شعرش اینقدر با نا امیدی آمیختست!
یه موقع میگم شاگرد خیال نکنید خودم 40 سالمه!!! نه ، بنده 19 و اندی سالمه و این آقا محتشم شاگردم توی مسجده.