هی فلانی!
روزگار رفیق دُنگ من است!
خودش به تو خواهد داد نشان
پاسخ همه این نامردی هایت را...
- ۷ نظر
- ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۴۸
هی فلانی!
روزگار رفیق دُنگ من است!
خودش به تو خواهد داد نشان
پاسخ همه این نامردی هایت را...
این آقا از همان سال اول
که حرف از بقالی سرکوچه منزلشان زد
فهمیدم نمی فهمد، درد مردم را...!!!
پی نوشت:
عمو محمود آمد تلویزیون ، تا بگوید گلستان کردم مملکت را...!
(دوستان عزیز چندنکته توضیحاتی رو در ادامه مطلب دنبال کنند)
باهم
آنقدر شیرین بودیم که دل هرگرگی را می زدیم!
رفتم،
حالا خوردنی تر شدی...!
بکِش، بی من بودن را... ، قدر شیرینی را ندانستی، حالا گرگ ها در کمینند!
دیشب،
عروسی جلیل بود!
و او، اینگونه نامش را ثبت کرد
به عنوان اولین شاه داماد از میان دوستانم...!
مبارکش...
پی نوشت:
خودش آمد، چند روز پیش، درب منزل، برای دادن کارت دعوت ، دستش درد نکند، ولی حیف... ، نشد که برم...!
خدایا
از حسـادت دوستـان
به تو پناه می برم!
خدایا
لطفاً کاری کن،
که دیگر در لباس دوست نباشند ، برای من...!
اینگونه، رنجش دیدن این حسادت ها کمتر است!
پی نوشت:
شاید بزودی نوشتم، که چه شده این را نوشتم!
خواستم همه چیزش باشم،
و او همه چیزم!
اما کم کم متوجه شدم
برای داشتنش ، راهی ندارم
جز عقب نشینی...!
اینکـه نمی نـویسم، بـرای این است که
قدرت توصیف حال و روزم را ندارم...!
نه قدرتی و نه تسلطی!!!
پی نوشت:
از دوستانی که هر روز سر میزنن اینجا و می بینن مطلب جدیدی نیست شرمنده ام
قول میدم جبران کنم، بزودی...
پی نوشت:
مدت هاست، شارژر زندگی من، دیگر تمایلی به شارژ کردنم ندارد!
سلام به همه دوستان که همیشه محبت دارن و با بازدید و نظردادنشون شرمندم می کنن.
این حرکت نکــردن، این آرامــش،
بــرای یک شــروع طـــوفـانی است...!
تمـــام دلخـــوشی من به آینــــده شده همین./
پی نوشت:
این یعنی، آرامش قبل از طوفان...
هوا گرم شد و
کـولـر گـازی هم روشن شد!
کاش من هم حداقل فصلی هم که شده، روشن می شدم!
حرکـتی، تغییری، تلاشی، اراده ای...!!!
اینجاست که حتی به این کولر گازی هم،
حسودی میکنم!!!
خدایا،
تعویضم کن،
در این زمین بندگی...!
دویدن و جنگیدن در همه ی 90 دقیقه برایم سخت است!!!
ساعت،6 صبح ؛ هوا، تاریـک؛
صدای جیک جیک گنجشکها، کر میکند گوش فلک را؛
فریاد می زنند، دلسوزانه می گویند:
"بیدار شوید، بیدار شوید که مبادا از قطار بندگی جا بمانید...! "
و این اولین باری است که زبان یک حیوان را می فهمم!!!
"فــــــــــــــــــــــــــــــــردا ، باید شروع کنم، خسته شده ام ، باید متفاوت شوم ، باید...! "
این کلمات رنگارنگ شده تکــــرار لحظه لحظه های من،
خسته شدم از این تکــــرار،
اصلاً انگار دارد بــاورم می شود کـه این تکـــرارها برایــم ابدیست...!
این دقیقاً همان چیزی است که ترسش وجودم را فراگرفته./
چه رابطه عجیبی شده،
تا دیروز دوستش داشتم برای اینکه خودم را مصلح می دانستم؛
حالا او شده
انگیزه ای برای ترک ناخالصی ها از خودم!!!
خواستم "فرشته نجات" او باشم، اما او "فرشته نجات" من شد!
بی خیال اینکه چه گفت!
فقط یـــک دلخوشـی نصیبم شد،
اینکه بعد از مدتها
اسمش سرلیست پیامک های ورودی شد...!!!
همین./
چه " سـیـبـل " خوبی شدم این روزها
همه لذت می برند من را نشانه بگیرند...!
پی نوشت:
از شانس بدم، همیشه هم به هدف می زنند!
دو سه تا بوق زد تا توجه من رو به خودش جلب کنه
برگشتم و نگاش کردم، یه 206 سفید و تمیز با یه راننده جوون و خوشتیپ، ازم پرسید:
مهندس ببخشید پمپ بنزین کجاست؟! - الکی هم مهندسمون کرد -
راهنماییش کردم و رفت
و حتی حاضر نشد برا تشکر یه بوق هم بزنه!!!
بوق قبل از نیاز و بی بوقی بعد از رسیدن به خواسته!
اونجا بود که سریع رفتم تو فکر و پیش خودم گفتم:
آره والا ، زندگی هم همیطوره، ولت نمیکنن آدما تا وقتی که کارشون باهات راه میفته؛
تو هم خیال می کنی خیلی دوستت دارن!
خوب گولت میزنن، مثل همین آقا راننده که مفتی مفتی مهندسم کرد!
ولی وقتی که دیگه نیازی بهت ندارن هیچ...
عجب روزگاریه...
----------------------------
پی نوشت:
امروز صبح داشتم پیاده میرفتم سر کلاس که اینطور شد.
دقیقاً دعوتنامه ای که امام رضا(ع) برام فرستاد رو لمس کردم!!!
ولی نتونستم برم،
و تنها دلیلش، " کم لیاقتیم " بود!
--------------------------------------
پی نوشت:
دیروز بعد از ظهر گوشیم زنگ خورد،
برداشتم، از سپاه و طرح صالحین بود، گفت که دوره ی تخصصی هست توی مشهد ما مشخص کردیم که شما از طرف شهرستانمون به این دوره برید، همه کاراش هم انجام دادیم ، فردا هم حرکته!
اما...
اما از کم لیاقتی خودم ، فقط خودم خبر داشتم!!!
خدایا
میدانم،
اعتراف می کنم،
این حال و روز خراب و گرفته ام فقط یک دلیل دارد
و آن هم،
و آن هم . . . !!!
-----------------------------------
پی نوشت:
گله نکنید چرا ننوشتم، اعترافش هم برایم سخت است!
خدا رحمت کند " تالس " را !!!
چه نظریه ی بی نظیری داد برای این جهان هستی؛
راست می گفت، اینجا همه چیز آبکی است!
معرفتهای آبکی ، مردانگی های آبکی ، عشق های آبکی... !!!
--------------------------------------------------
پی نوشت:
مرحوم تالس!(دانشمند یونانی) معتقد بود جهان هستی از آب تشکیل شده.