اما آرامش خاصی دارم!!!
همیشه فکر مى کردم آرامش یعنى با او بودن
نمى دانم، شاید جنس آرامش ها فرق کند...!
- ۳ نظر
- ۲۱ اسفند ۹۱ ، ۰۰:۴۲
کاش جای این عابر بانک بودم!
آن موقع حداقل برای گرفتن یارانه ات
سری به من میزدی...!
بازم بگم که یه موقع شاگرد که میگم خیال نکنید خودم 40 سالمه!!! نه ، بنده 19 و اندی سالمه
خدایا
قبول دارم هیچ گاه به قراردادهای بینمان پای بند نبودم!
ولی...
ولی این بار فرق داشت!
حالا تو چرا...؟!!!
در خیابان من تنها زیر باران زیر ابر، سنگفرش ها را تعقیب می کنم
تا شاید در مغازه ای نوری پیدا کردم / شاید امیدی / شاید خوشحالی...
ولی انگار مردم لبخندشان با زهر آمیخته است
مــردم همه می خندند / نه بهم می خندند نه باهم مــی خندند!
مردم سرهاشان پایین،چشمهاشان بسته، بزمین می خندند!
ای کاش هیروشیما اینجا بود! / ایکاش چشمان مردم ما چون بادام بود...
پی نوشت:
این شعر رو یکی از شاگردای خوبم به نام امیرمحتشم گفته. دوم دبیرستانه و استعداد فوق العاده ای داره.
نمی دونم چرا شعرش اینقدر با نا امیدی آمیختست!
یه موقع میگم شاگرد خیال نکنید خودم 40 سالمه!!! نه ، بنده 19 و اندی سالمه و این آقا محتشم شاگردم توی مسجده.
خدایا!
مرا از چه جنسی آفریدی؟!
هیچ چیز به من نمی چسبد!
گنــاه کردنم ، مایه ی سرشکستگی ام می شود؛
و خوبی ام ، مایه ی غــــرور!
سرشکستگی نابود و ناامیدم می کند و غرور هدیه شیطان است به من!
چه کنم...؟!
تکلیفم... چیست؟!
پی نوشت:
مثلاً بعد از مدتها توفیقی می شود و نماز شبی می خوانیم،اولین چیزی که به ذهنمان می آید این است:
آفرین، حتما خیلی خوب هستم و بی عیب هستم که نماز شب نصیبم شد!!! و این تازه شروع ماجراست...!
چه " سـیـبـل " خوبی شدم این روزها
همه لذت می برند من را نشانه بگیرند...!
پی نوشت:
از شانس بدم، همیشه هم به هدف می زنند!
خدایا به این چه بگویم؟!
حتی بابت گناه هایی که نکردم،
و فقط در ذهنم بوده
مجازاتم می کنی!
اسمش را اوج دوست داشتنت بزارم یا نفرتت از من...؟!
کـوری چشـــم ناصبی تا لحظه آخــــــر ذکر لب هر شیعه ای فریاد یاحیــــــدر
شکر خدا بر اهلبیت از جان شدم نوکر دنیا و حشر و نشر ما بر مذهب جعفر
ایــــن اصـــل دینـــــــه
...:: شیعــــــــه همینــــــه ::...
(قطعه مداحی ملاباسم کربلایی، بزرگترین مداح جهان شیعه که به زبان فارسی و با شور و حال خاصی می خونه)
دو سه تا بوق زد تا توجه من رو به خودش جلب کنه
برگشتم و نگاش کردم، یه 206 سفید و تمیز با یه راننده جوون و خوشتیپ، ازم پرسید:
مهندس ببخشید پمپ بنزین کجاست؟! - الکی هم مهندسمون کرد -
راهنماییش کردم و رفت
و حتی حاضر نشد برا تشکر یه بوق هم بزنه!!!
بوق قبل از نیاز و بی بوقی بعد از رسیدن به خواسته!
اونجا بود که سریع رفتم تو فکر و پیش خودم گفتم:
آره والا ، زندگی هم همیطوره، ولت نمیکنن آدما تا وقتی که کارشون باهات راه میفته؛
تو هم خیال می کنی خیلی دوستت دارن!
خوب گولت میزنن، مثل همین آقا راننده که مفتی مفتی مهندسم کرد!
ولی وقتی که دیگه نیازی بهت ندارن هیچ...
عجب روزگاریه...
----------------------------
پی نوشت:
امروز صبح داشتم پیاده میرفتم سر کلاس که اینطور شد.
به وبلاگ خوب را شهدا سر بزنید و سعی در گسترش و تبلیغ سخنان آقا داشته باشید
بنده هم سعی میکنم به زودی مطالبی رو در رابطه با سخنرانی امام خامنه ای بنویسم
برای ورود به وبلاگ راه شهدا اینجا کلیک کنید
چه خجالتی می کشم پیش خدای خودم،
وقتی می گویم " سبحان الله " !
من کجا و پاکی کجا...!!!
شاید او هنوز در کودکى خود سیر می کند و از شوق بازى فرق دل با توپ را نمیداند،
شاید هم "چهل تیکه" بودن دلم باعث این تشابه شد!!!
.:: شرمنده که پی نوشت بیشتر از خود نوشته است! ::.
می گوید: وقتی تو را عزیزترین خطاب می کردم از روی "عــــــــــــــــــــــــــادت" بود!
حالا که حیوان خطابم می کند،
خودم را آرام می کنم و دلداری میدهم!
که حتماً این تنفر هم
از روی "عـــــــــــــــــــــادت" است!!!
پس می گذرد...
-----------------------------
پی نوشت:
اما نمی دانم چرا این عادت " تنفر" تمام شدنی نیست!!!
محبت بیش از اندازه استاد به شاگرد
او را " تـــبـــــــــدیـــــــــــــــل " می کند به
بلای جان استاد...!!!
-----------------------------
پی نوشت:
این روزها بلاهای زیادی ، جانم را گرفته اند!
مى شنوم اما باز به غفلت خود ادامه مى دهم...!
-----------------------------
پی نوشت:
وَ لَهُمْ آذَانٌ لا یَسْمَعُونَ بِهَا... (اعراف 179)
گوشها دارند که با آن نمیشنوند...!!! (ازویژگی های انسانهای دوزخی!)
دقیقاً دعوتنامه ای که امام رضا(ع) برام فرستاد رو لمس کردم!!!
ولی نتونستم برم،
و تنها دلیلش، " کم لیاقتیم " بود!
--------------------------------------
پی نوشت:
دیروز بعد از ظهر گوشیم زنگ خورد،
برداشتم، از سپاه و طرح صالحین بود، گفت که دوره ی تخصصی هست توی مشهد ما مشخص کردیم که شما از طرف شهرستانمون به این دوره برید، همه کاراش هم انجام دادیم ، فردا هم حرکته!
اما...
اما از کم لیاقتی خودم ، فقط خودم خبر داشتم!!!
خدایا
میدانم،
اعتراف می کنم،
این حال و روز خراب و گرفته ام فقط یک دلیل دارد
و آن هم،
و آن هم . . . !!!
-----------------------------------
پی نوشت:
گله نکنید چرا ننوشتم، اعترافش هم برایم سخت است!
خدا رحمت کند " تالس " را !!!
چه نظریه ی بی نظیری داد برای این جهان هستی؛
راست می گفت، اینجا همه چیز آبکی است!
معرفتهای آبکی ، مردانگی های آبکی ، عشق های آبکی... !!!
--------------------------------------------------
پی نوشت:
مرحوم تالس!(دانشمند یونانی) معتقد بود جهان هستی از آب تشکیل شده.
وقتی خودت دلت گرفته باشد
و " روضه ی حسین " را هم گوش دهی
آنوقت حالت می شود چیزی شبیه نـابـودی ...